نخستین
قانون،« خداشناسی» است. این نخستین قانون را که اجرا کنی، به هیچ قانون دیگری نیاز
نخواهی داشت.
از سه کس انتظار قانون
نداشته باشید: مغرور، کافر و دیوانه.
بدترین بی قانونی آن است که
قانون گذار، قانون را نقض کند.
برای قانون، غنی و فقیر فرق
نمی کند؛ همه در برابر آن یکسانند.
از قانون، خشک تر و بی رحم
تر و درعین حال لطیف تر و مهربان تر، وجود ندارد.
هر چه سطح دانش اجتماعی
ملتی بالاتر باشد، قانون در آن کشور گسترده تر و دقیق تر اجرا می شود.
بدون وجود قانون، هیچ جامعه
ای پایدار نخواهد بود.
قانون، عقل اجتماع است.عقل،
زیاده طلبی و خشونت ورزی را در روح آدمی تعدیل می کند؛ قانون نیز مهار زیاده روی
در قدرت و ثروت را به دست می گیرد.
قانون ضعیف، مجرمان ضعیف را
به دام می اندازد و به پای میز محاکمه می کشاند، ولی از به دام انداختن زورمندان
مجرم ناتوان می ماند.
رعایت قانون واحترام به آن،
احترام به ارزش های یک ملت است.
احترام و رعایت قانون، نخست
احترام به خود است و سپس احترام به دیگران.
قانون، حافظ امنیت و کیان
جامعه است.نمی توان آن را بازیچه این و آن قرار داد و جامعه را فدای فرد کرد.
احترام به قانون، احترام به
انسانیت انسان است.
وجدان، روح القوانین است.
سرچشمه اصلی قوانین، وجدان
است؛ همان قانونی که خداوند در دل همگان نوشته است.
برای شاد بود، همیشه به
خبرهای خوشایند نیاز نیست؛ همین که قانونی در کنارمان هست تا با آن امنیت و آرامش
را حس کنیم، خود نوعی شادی در جامعه برایمان شمرده می شود.
با احترام به قانون و زیر
پا نگذاشتن مقررات، امنیت را به جامعه هدیه دهیم.
سه مسئله، ستون فقرات جامعه
است: وحدت میان مردم، عفت و پاک دامنی در میان جوانان و وجود قانونی نظام مند.
اگر قانون نداشته باشیم،
ارزشمندترین زمان ها را از دست خواهیم داد. کسی که از قانون فرار می کند، وقت
کمتری برای پیروزی خواهد داشت.
قانون مدارای بالاترین
جایگاه اخلاق است.
قانون مداری، رعایت حقوق
دیگران است.
قانون مداری؛ کلید آرامش و
امنیت.
قانون مداری، گردش افراد یک
جامعه بر مدار قانون است.
عاقبت قانون گریز، گرفتاری
در زنجیر قانون است.
قانون مداری را قبل از
قانون گریزی دریابید، آن گاه خواهید دانست عزت نفس چیست.
قانون گریز، در خواسته های
نفسانی خود گرفتار است.
پای بندی به قانون، سرمایه
گران بهایی است که شرف انسانی را محافظت می کند.
آسیب پذیری نسل جوان، معلول
خروج از مدار قوانین الهی است.
تصادفات رانندگی همیشه به عدم رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی و بی احتیاطی رانندگان بستگی ندارد. گاهی عدم رعایت قوانین اجتماعی توسط مردم و یا حتی اهمال و کوتاهی بعضی مسئولین نیز باعث تصادفات دلخراش و ایجاد ناهنجاری های اجتماعی می شود.
چندی پیش یک تصادف در روستای شمس آباد بروجرد اتفاق افتاد که موجب مرگ یک نوجوان شد. راننده هم متأسفانه فرار کرد. چند روز بعد شنیدم دستگیر شد.
مردم روستا در یک همکاری همه جانبه تصمیم گرفتند که با ایجاد موانعی در جاده از سرعت خودروها بکاهند. با نفت و قیر و آسفالت به جان جاده افتادند و حدود پنج مانع ایجاد کردند. ولی این موانع غیر استاندارد بود و در یک مورد آن نیز کف خودروهایی مانند پراید در صورت داشتن سرنشین گیر می کرد.
تا این جای کار هیچ کس آشکارا اعتراضی نمی کرد. مسئولین محترم نیز هیچ اقدامی نکردند. تا اینکه هفته ی گذشته یک دستگاه پراید با سرعت بالا در حال عبور از این جاده بود. راننده ی بیچاره که از وجود این موانع اطلاعی نداشت و هیچ تابلویی نیز مبنی بر وجود مانع نصب نشده بود، با برخورد به اولین مانع کنترل خود را از دست داد و واژگون شد. به گفته ی اهالی این تصادف موجب مرگ هر پنج سرنشین پراید شد.
خوشبختانه اداره راه و ترابری به خاطر جلوگیری از تصادفات بیشتر تمامی موانع را از میان برداشت. ولی دیشب که از این جاده می گذشتم مردم روستا را دیدم که با عزمی راسخ مشغول ساختن مانع جدید و ترمیم موانع قبلی بودند!
چرا ما قبل از یک حادثه به فکر پیشگیری از آن نیستیم؟ چرا با ایجاد سرعت گیرهای استاندارد که در سرتاسر کشور استفاده می شود جلوی این اقدام غیرقانونی مردم را نمی گیریم؟ چرا حداقل چند تابلوی راهنمایی مبنی بر وجود سرعت گیر نصب نمی کنیم؟ چرا با افراد خاطی برخورد قانونی نمی کنیم؟ آیا هرکس می تواند بیل و کلنگ برداشته و جلوی منزل خود مانع و سرعت گیر ایجاد کند؟ چه کسی مسئول است؟ چرا جان انسان ها برایمان از انجام این هزینه های ناچیز بی ارزش تر است؟
ضمن تقدیر و سپاس از زحمات مسئولین محترم، امید است در این مورد نیز یک اقدام اساسی صورت گیرد.